حالا كه به روزهاي پاياني اين ماراتن نفسگير نزديك ميشويم، اگر بخواهم فعاليتهاي تبليغاتي-رسانهاي طرفهاي درگير را مرور و تبعات آنها را در يك جمله خلاصه كنم، به شاهبيت معروف مولانا در دفتر اول مثنوي معنوي ميرسم، كه فرمود: «راه هموار است و زيرش دامها / قحط معني در ميان نامها».
پيامهاي رسانهاي مثل يك كالا توسط مخاطبان مصرف ميشوند. بنابراين در رسانه همهچيز در چارچوب الگوي مصرف قرار ميگيرد. رسانهها انواعي از پيامها را در برنامههاي خبري، تفريحي، مستند، گزارشها، فيلمها، مناظرات سياسي و ... و به كمك توانمنديهاي فني خود و بهصورت متوالي در كنار هم منتشر ميكنند. روند كلان اين پيامهاي متوالي، يك تأثير كلي دارد كه ما را بعد از مدتي به يك مصرفكننده صرف تبديل ميكند؛ بدون آنكه ديگر بينديشيم داريم چه چيزي مصرف ميكنيم. مثل گرسنهاي كه مدام و هر روز در 3 وعده صبحانه، ناهار و شام جوجه كباب با نوشابه مشكي ميل ميكند و بعد از مدتي اين نوع مصرف غذايي براي او به يك عادت تبديل ميشود، آنچنان كه ديگر اصلا مزه غذا را احساس نميكند.
با اين توضيحات، ميتوان گفت ما با پيامهاي رسانهاي و نشانههاي آن سر و كار داريم اما معني و پيامي كه از رسانه دريافت ميكنيم، معني و پيام آن نشانهها نيست. در اينجا، معنا ميميرد و ما به يك مصرفكننده نشانهها، تبديل ميشويم. در چنين شرايطي انسانها خُلق و خوي مصرفي بهخود ميگيرند و اصل مصرف موضوعيت مييابد. اگر در اين شرايط مشكل فشردگي زمان و حجم بالاي انتشار هم پيش بيايد، ما در موقعيت وحشتناكي مثل همين دوره انتخابات رياستجمهوري گير ميكنيم. فهم پيامهاي فراوان، متنوع و گاه پيچيده و متعارض و درك درست معاني آنها در بازه زماني اندكي كه در اختيار ماست، ديگر امكانپذير نيست. هنوز پيامهاي سابق جذب نشده، پيامهاي جديد از راه رسيده است. در نتيجه از معاني عقب ميافتيم، آنها را رها كرده و به ظاهر پيام بسنده ميكنيم. اين نكته دليلي بر اين سخن بودريار، جامعهشناس فرانسوي است كه ما در دنيايي بهسر ميبريم كه در آن، اطلاعات هر چه بيشتر و معاني هر چه كمتر وجود دارد.
اكنون، به انبوه پيامهاي توليد شده در انتخابات رياستجمهوري دوباره نگاهي بيندازيد. به كلمات قشنگ و واژگان زيبايي كه از هر چند طرف مجادلات و مناظرات مورد استفاده قرار گرفتهاند، فكر كنيد. آيا كلمات از معاني تهيتر نشدهاند؟
نظر شما